آیا تا به حال ماهی را در حال تلاش برای رها شدن از قلاب ماهیگیری دیدهاید؟ صرفنظر از این که چقدر سخت تلاش میکند، کوشش او بیهوده است. هنگامی که قلاب را ببلعد، دیگر توانایی از قلاب درآوردن خودش را ندارد. ذهن ما مدام پشت هم برایمان فکر پرتاب میکند و از ما دعوت میکند که «طعمه را بگیریم». اگر فریب بخوریم، به قلاب میافتیم؛ به طور کامل با افکارمان درآمیخته میشویم و آنها نفوذ زیادی بر اقدامات ما خواهند داشت.
در زیر بخشی از افکار رایجی که ما را به قلاب میاندازد و از رسیدن به آنچه که برایمان مهم است دور میکند، عنوان میکنیم. کدام یک از آنها جزء طعمههای ذهن شما هستند؟
« من هیچ انگیزهای ندارم، من هیچ انضباطی ندارم، من اراده ندارم، مشغلهام زیاده، خیلی خستهام، من وقت ندارم، انرژی ندارم، هفته بعد شروع میکنم، من شکست میخورم، این وقت تلف کردنه، من به تمرین بیشتری نیاز دارم، خیلی سخته، باید در این مورد کتابهای بیشتری بخونم، من به آمادهسازی بیشتری نیاز دارم، بقیه افراد مجبور نیستند این سختی را تحمل کنند، نباید اینقدر سخت باشه، من خیلی مضطربم، هر وقت خواستم تغییر کنم همیشه شکست خوردم، پس چرا باید این بار متفاوت باشه؟».
میتوانیم به راحتی چند صفحه دیگر را هم با افکار و باورهایی در همین زمینه پر کنیم. ذهن ما واقعا در تولید دلایلی که ما نمیتوانیم کارهایی را که برایمان مهماند انجام دهیم، ماهر است. این افکار را تحت عنوان «دلیلتراشی» مطرح میکنیم.
دستههای مختلفی از دلیلتراشی وجود دارد، اما اینها چهار گروه رایج آن هستند:
- موانع: ذهن ما به تمام موانع و سختیهایی که در مسیرمان قرار دارد اشاره میکند.
- خود قضاوتگریها: ذهن ما تمام آن کارهایی را که ما در آنها خوب عمل نمیکنیم به ما خاطرنشان میکند.
- مقایسهها: ذهن ما به طور نامنصفانهای ما را با دیگرانی که از ما بهتر به نظر میرسند یا بااستعدادترند، مقایسه میکند.
- پیشبینیها: ذهن ما شکستها، طردها یا سایر نتایج ناخوشایند را پیشبینی میکند.
گزیدهای از کتاب: شکاف اعتمادبهنفس
نویسنده: دکتر راس هریس