کد خبر: 5251
سرویس: فرهیختگان
تاریخ انتشار: ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۰۳:۱۰
  • خبرنگار: روابط عمومی
  • چاپ
ناصر کوه‌گیلانی

گمان می‌کنم راز ماندگاری افراد، آثاری است که از خود به جا می‌گذارند. من هم رسالت نوشتن را برگزیده‌ام و دوست دارم با نوشتن، اثری ماندگار از خود باقی بگذارم.

ناصر کوه‌گیلانی سال ۱۳۱۷ در آبادان زاده شد. ناصر جوان در آبادان دیپلم گرفت و طبق فراخوانی که شرکت به منظور استخدام نیرو اعلام کرده بود در آزمون استخدام، شرکت جست و پذیرفته شد.

رشته تحصیلی او طبیعی بود اما به ادبیات علاقه زیادی داشت. همین علاقه سبب شده بود در فرصت‌هایی که پیش می‌آمد برای پدرش شاهنامه بخواند. علاقه به مطالعه و کتاب در دوره اشتغال در نفت، او را با افراد تاثیرگذاری آشنا کرد و به وادی ترجمه و تالیف و نگارش رهنمون شد. مجله سخن، اولین مجله‌ای بود که پس از ورود به حوزه ادبیات با آن آشنا شد. در پی آشنایی با این نشریه و پروردن ذوقی که داشت، کم کم اشعاری نیز سرود چنانکه دو قطعه از آنها نیز در مجله ویژه نفت به چاپ رسید.

ناصر کوه‌گیلانی اولین مقاله ترجمه شده خود را که موضوعی مربوط به پیکاسو داشت در مجله تماشا به چاپ رساند. این همکاری بعدها در قالب ترجمه داستان‌های متعدد ادامه یافت.

عکاسی، از دیگر سرگرمی‌های او در کنار داستان و ترجمه بود. البته آنچه به آن سرگرمی گفته می‌شود در نظر این عضو فعال نفت چیزی بیش از گذران وقت و پرداختن به کاری در حدی سطحی بود. او با جدیت علایقش را دنبال می‌کرد و در هر حرفه‌ای اصول آن را می‌آموخت و ابزارهای مورد نیاز آن را تهیه می‌کرد. در عکاسی تا آنجا پیش رفت که بر کار کتاب و نگارش هم پیشی گرفت و امروز آلبوم‌های او پر است از عکس‌هایی از دوران قبل و بعد از انقلاب و جنگ.

او بعدها به تهران منتقل شد و به عنوان مسئول ستاد کالا خدماتش را ادامه داد. «همزمان با تشکیل کالای نفت تهران، در پی انجام خرید کالاهای مورد نیاز بودند و شرکت کالای نفت لندن نیز تاسیس شد که در زمینه خرید و خدمات مهندسی صنایع نفت فعالیت می‌کرد. پس از مدتی به لندن منتقل شدم و پس از چند ماه با دو جلد کتاب آموزشی در حوزه آموزش طبقه‌بندی کالا که شرکت نفتی «شل» در اختیارم گذاشته بود، به کشور بازگشتم.»

بازنشستگی، بی بازنشستگی

«مدتی پس از بازگشت تصمیم به بازنشستگی گرفتم. من حدود ۲۵ سال سابقه خدمت در مناطق جنوب داشتم و ۳۵ سال خدمت مستمر و با احتساب بقیه دوران خدمت، با نزدیک به ۴۲ سال سابقه در سال ۱۳۷۴ به افتخار بازنشستگی نائل شدم. اما کار من در این زمان به پایان نرسید. چرا که به شکل قراردادی به کار خود ادامه دادم. در این زمان کتابچه‌ای با عنوان کدهای میله‌ای در نفت چاپ شده بود که تمام سیستم‌های رایج مربوط به بارکد را معرفی می‌کرد. این کتابچه را من ترجمه و تدوین کردم و بر آن بودم که این سیستم در نفت نیز به کار گرفته شود. برای دریافت مجوز این کار باید از شورای عالی انفورماتیک مجوز می‌گرفتیم و همین طور وزارت بازرگانی. ورود به وزارت بازرگانی و آشنایی با تخصص و تجربه من سبب شد به طور پاره‌وقت نیز با این وزارت همکاری کنم. این همکاری تا سال ۸۰ ادامه یافت. اغراق نیست اگر بگویم در این مدت به اندازه یک دائره‌المعارف مطلب نوشتم، ترجمه کردم و در زمینه شناسایی کالا کنفرانس دادم. عمده کتاب‌هایی که در این مدت چاپ شد بیشتر درون‌سازمانی بود و دو کتاب به نوشته خودم درباره بارکد و مقالات متعدد که در مجله بازرگانی به چاپ رسید.

پس از کناره‌گیری از خدمت در وزارت بازرگانی، به شرکت پایانه‌های صادرات مواد نفتی پیوستم و مدت دو سال به خارگ رفتم.   در این مدت فرصتی برای مطالعه و نوشتن نداشتم چون ناگزیر بودم صبح زود به سر کار بروم. کار من در شرکت پایانه‌های صادرات تا سال ۹۳ ادامه یافت. پس از این سال و با معافیت کامل از خدمت، تمام همت خود را مصروف ترجمه کردم.»

وقت خوش با مطالعه

«تاکنون مقالات زیادی ترجمه کرده‌ام. به ترجمه کتاب هم علاقه دارم. قصدم این است که آثار دو نویسنده چینی به نام‌های یوهوآ و مویان را ترجمه کنم. گمان می‌کنم نویسندگان اروپایی کاملا شناخته شده هستند اما نویسندگان چینی در کشور ما چندان شناخته نشده‌اند. یوهوآ تاکنون ۱۱ کتاب و بیش از صد مقاله نوشته است. من دو داستان کوتاه و سه کتاب او را با عناوین «برادران»، «وقایع اتفاقیه یک خون فروش» و «زندگی کردن» ترجمه کرده‌ام و یک رمان هم به نام «بَنگ» در دست ترجمه دارم. پنج کتاب هم از مویان ترجمه کرده‌ام با عناوین «ذرت سرخ»، «مرگ چوب صندل»، «قورباغه»، «تغییر» و «تربچه»؛ که رمان‌ ذرت سرخ به تازگی به چاپ رسیده است. قصد دارم همه آثار این دو نویسنده را ترجمه کنم. در اثر این ترجمه‌ها خودم هم به آشنایی با آداب و فرهنگ چینی علاقه‌مند شده‌ام. همنشین همیشگی من کتاب است و از این بابت خشنود و راضی هستم. جای تاسف است که عده‌ای با کتاب بیگانه‌اند. در این شرایط عجیب نیست که شبکه‌های اجتماعی منبع دریافت اطلاعات ما باشند.

من اوقات  خوشی با کتاب دارم. کتاب، مرا به دنیایی برتر می‌برد و لاجرم در این دنیای برتر، افراد شاخصی نیز حضور دارند. گمان می‌کنم راز ماندگاری افراد، آثاری است که از خود به جا می‌گذارند. من هم رسالت نوشتن را برگزیده‌ام و دوست دارم با نوشتن، اثری ماندگار از خود باقی بگذارم.»

برای ما بنویسید

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =