ما وقتی به مهمانی میرویم و میبینیم خانه بســیار تمیز است؛ همه وسایل مهیا شــده و همه چیزهایی که الزم است تعبیه شده است؛ به خود میگوییم آفرین بر این میزبان محترم که فکر همه چیز را کرده ...... اســت و نمیگوییــم؛ این امکانات و نظم و ترتیب، خود به خود به وجود آمده اســت؛ در این جهان خلقت نیز، ما مهمان مهربان خدایی هســتیم که حکیمترین و دوست داشــتنیترین میزبان عالم هستی است و جهانی نظاممند، هدفمند و سرشــار از عشــق و مهر را خلق کرده است و انواع و اقسام امکانات، نعمات و موهبتها را برای همه مخلوقات خود فراهم کرده است و ما انســانها را به عنوان با ارزشترین مخلوقات، برای مدتی محدود و مشخص، به این جهان دعوت کرده تا او را بشناسیم و رنگ خدایی شویم. لذا انسانها با کسب آگاهی و خودشناســی و با درک جایگاه انســانی خویش، رب خود را خواهند شناخت و با دانایی و زیبایی و فرهیختگی، اثری ماندگار در جهان خلقت بر جای خواهند گذاشت.
شناخت قوانین عالم
ما از وجود خداییم؛ درحالیکه ما انســانها فراموشکاریم و اصل مأموریت وجــودی خویش و کوتاه بودن حضور در این عالم را فراموش میکنیم و به حاشــیهها میپردازیم و دلبسته میشویم؛ درحالیکه ما مهمان هستیم و دیر یا زود باید این جهان را ترک کنیم؛ ما باید به این باور برسیم که از دم مسیحایی ربالعالمین هستیم و مرگ و نیستی برای ما وجود ندارد و طبق قوانین علمی و حاکم بر جهان هستی، هیچ چیــزی در این عالم، از بین نمیرود؛ بلکه از حالتی به حالت دیگر تبدیل میشود.
درک نجوای آفرینش
با این نگرش، زندگی به طرزی معنادار، هدفمند، مهربانانه، خردمندانه و عاشــقانه میشــود و به راســتی، اگر کسی بخواهد به زندگی خود و دیگران معنا ببخشد و بهزیستی و نیکزیستی را تجربه کند، باید هدفی بزرگتر از وجود خود و پایدارتر از زندگی خویش داشته باشد تا بتواند چشمانداز ابدیت را در منظر حیات درک کند. نگرش انسان، با توجه به وقایع و رویدادهای اجتنابناپذیر در زندگی، مانند: مرگ عزیزان، بیماری خــود و اعضای خانــواده، اتفاقات ناگوار طبیعی، مشکلات مالی و... تغییر میکند و این تغییرات میتواند زندگی را برای انسان همچون دانشگاهی معنادار، انسانساز و حکیمانه بسازد و یا آنکه جهان را بیمعنا، بسیار سخت و بیهدف ترسیم کند.
پذیرش تغییر
نگرش درســت به جهان و وقایع و چالشهای آن، انسان را به این باور میرســاند که در جهان، هیچ چیز پایدار و ثابت نیســت و همه چیز در دنیا ناپایدار و گذراست، چه وضعیت خــوب، چه وضعیت بد، مریضی، فاجعــه، ثروت، فقر، میز ریاست، جوانی و...، همه چیز گذراست و فقط در این جهان پر تلاطم و مواج، دادار مهربانی هســت که ناظر و حاکم بر همه عالم است و از جهان خود، به خوبی مراقبت میکند. با پذیرش این اصل، انســان در مسیر تابآوری و معنویت قرار میگیرد و مسیر تعامل، تعالی و تکامل را طی میکند.
صلح درونی
علم روانشناســی، از چند سال گذشــته، روی شادکامی، شادمانی و خشنودی درونی متمرکز شده و بر این باور است که شادکامی، مکان و یا مقصدی نیست که به آن برسیم، بلکه حالی است که انســان باید آن را درون خود ایجاد کند. هنگامی که میزان هیجانات مثبت انسان، نسبت به هیجانات منفی او بیشتر باشد، شادکام و خشنود است و صلح درونی دارد. هیجان و یا احساس مثبت، با تجربه و یا موفقیت ایجاد نمیشود، بلکه کسب موفقیت در زندگی، تنها یک احساس خوشایند مقطعی در ما ایجاد میکند و خیلی زود هم از بین میرود.
رفتار بهینه
شادمانی پایدار، بستگی به این دارد که شب و روز چه افکار و اندیشههایی در آسمان ذهنمان به پرواز در میآوریم؛ مســلماً افکار فاخرتر منجر به احساس بهتر، فیزیولوژی بهتر و رفتار ارزش آفرین خواهد شــد. اگر اعمالی انجام دهیم که برای خود و اطرافیانمان ســودمند باشد و کار ارزشمند انجام دهیم و باور داشته باشیم که هر حرکت و عمل ما منشأ اثر نیک یا بد در جهان خواهد بود، آنگاه به حق و انصاف رفتار خواهیم کرد و در مســیر بهزیستی و نیکزیستی همگانی گام برخواهیم داشت.
هنر انتخاب
انســان همیشــه در حال تصمیمگیری و انتخاب است. زندگی انسان، برایند انتخابهای اوست. ما باید بدانیم که بسیاری از شرایط و متغیرها در دست ما نیستند. آمدن ما بــه این جهان، پدر و مادری که ما را به دنیا آوردهاند، کشوری که در آن متولد شدیم و ... در دست ما نیست. ما از زمان رفتن ابدی خویش نیز اطلاعی نداریم، اما در این بازه زمانی، بین تولد و مرگ، چگونگی زیستن و کیفیت زندگی ما در دســت خودمان و انتخابهای ماست. پس در کیک شــادمانگی زندگی، برای دستیابی به سعادت، فقط میتوانیــم در نقطه کوچک زندگــی خود کنترل داشته باشیم و انتخابهای مسئولیتپذیرانه، واقعیتدار و شادمانه داشته باشیم و نیکزیستی و بهزیستی را خلق نماییم.
خودمراقبتی راهبردی
ما میتوانیم با راهبری شخصی خود، مبتنی بر شناسایی خــود (خودشناســی) و نقش خود در جهان هســتی، چشــمانداز این حیات واســعه را درک کنیم، سپس با شناسایی ارزشهای شخصی خود(چه چیزهایی نماینده من است) و سپس رتبهبندی توانمندیهای خاص خود، مأموریت خویش را در این جهان شناســایی کنیم و با تعیین اهــداف و برنامهریزی، زندگــی خویش را معنا در بخشــیده و هدفمند نماییم. مسلماً، مهمترین سؤال این مســیر، این اســت که "چه رد پایی از من بر جای میماند". رد پای انســانها به این بســتگی دارد که در مســیرهای مختلف زندگی، چــه ارزشهایی را انتخاب میکنیم.
خلق ارزش ماندگار
قطبنمــای زندگی هر فرد، ارزشهای اوســت. بهترین ارزشها، عملکرد بهینه، خردمندانه و اثرگذار انسانها در صحنه گیتی است. یکی از مهمترین ارزشها در راستای بهزیســتی و نیکزیســتی، کســب علم، هنر و مهارت خود مراقبتی و دیگر مراقبتی در تمام ابعاد زندگی است که منجر به ارتقای کیفیت زندگی انسانها و ارزشآفرینی در جهان خلقت میشود. پس در مسیر سبز زندگی، همه با هم تلاش کنیم تا جهانی بهتر، زیباتر و شادمانهتر درست کنیــم. حتی با هدیه یک لبخند، هدیه آگاهی و یا هدیه ایثار و گذشت.
مهربانتر باشیم. ای عزیزان ..
شعر مولانا درباره زندگی:
ای که میپرسی نشان عشق چیست
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مشکلی را حل کنی
دردی از درماندهای درمان کنی
در میان این همه غوغا و شر
عشق یعنی کاهش رنج بشر
عشق یعنی گل به جای خار باش
پل به جای این همه دیوار باش
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر
واگذاری آب را، بر تشنهتر
عشق یعنی دشت گلکاری شده
در کویری چشمهای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
هر کجا عشق اید و ساکن شود
هر چه ناممکن بود ممکن شود
دکتر گیتی افروز پوراحمدی
بازنشسته، مشاور، مدرس، مؤلف و رئیس کارگروه سلامت امور زنان و خانواده وزارت نفت