علیرضا زمانیخرد سال 1338 در تهران متولد شد. پس از دریافت دیپلم در آزمون سراسری کنکور شرکت کرد و در رشته حسابداری دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. پذیرش در دانشگاه مصادف بود با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و هنوز در گیرودار تحصیل بود که درپی انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها از ادامه تحصیل بازماند. بعدها در سال 1365 از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شد.
آغاز فعالیت اداری
با اتمام تحصیل از اصفهان به تهران بازگشتم. در مدت اقامت در اصفهان در خانهای مستأجر بودم که همخانهام کارمند شرکت نفتکش بود. من با پیشینه ذهنی از او که در این مدت انس و الفتی با یکدیگر پیداکرده بودیم، به شرکت نفتکش علاقهمند شده بودم. او هم مشوق من برای پیوستن به نفت بود. به تهران که آمدم به موسسه ملی حسابرسی مراجعه کردم و درخواست کار دادم اما پیش از آن در نفت تقاضا داده بودم و خوشبختانه پذیرفته شدم.
نخستین روز کاری
ششم اسفند سال 1367 اولین روز کاری من بود. خاطرم هست که برای نخستین بار بهجای محل خدمتم یعنی صندوق بازنشستگی بهاشتباه به امور بازنشستگی رفتم. همینطور که به دنبال آدرس دقیق محل کارم بودم یکی از همکلاسیهای دوران دانشگاه را دیدم که ازقضا دوران خدمت سربازی را هم باهم سپری کرده بودیم. آن آشنا و همکلاس آقای خدادوست بود که هنوز هم با یکدیگر ارتباط دوستی داریم. با راهنمایی او به صندوق بازنشستگی آمدم و اولین روز کاری را با خاطرهای خوش و دلگرمی از یافتن یک دوست همدل آغاز کردم.
در ابتدای استخدام، فعالیت خود را در واحد وام اضطراری آغاز کردم. پس از چند ماه به حسابداری و مستمری منتقل شدم و تا پایان خدمت در همین واحد انجاموظیفه کردم.
خیلی زود مسئولیت امور حسابداری به من واگذار شد. در واحد ما تمامی همکاران باجان و دل زحمت میکشیدند و فضایی سرشار از امنیت و دوستی حاکم بود. شاید بسیاری گمان کنند آنها که با اعداد و ارقام سروکار دارند افرادی خشک و غیرقابل انعطاف هستند اما مرز روابط کاری و دوستانه ما مشخص بود. هرگز اتفاق نیفتاد که کسی از همکاران از دیگری گلایه کند و یا آنکه در صورت مرخصی یکی از همکاران کاری زمین بماند. ما در واحد حسابداری تمامی تلاش خود را به کار میگرفتیم تا کارها دقیق و بهموقع انجام شود و خدا را شکر میکنم که همواره نیز چنین بود. موارد زیادی اتفاق میافتاد که برای پرداخت مستمری در موقع خود، مجبور میشدیم تا دیروقت و حتی گاه تا صبح در اداره بمانیم؛ اما سختیهای کار هم برایمان زیبا بود. در چنین مواردی بود که بیشتر احساس آرامش میکردیم و از دیدن نتیجه کارمان لذت میبردیم.
من بهعنوان مسئول واحد حسابداری مسائل و مشکلات همکارانم را درک میکردم به همین دلیل سعی میکردم شرایط را برای همکاری که در موقعیتی ویژه وضعیت روحی مساعدی ندارد آسان کنم تا آرامش بیشتری بر فضا حاکم شود و احساس ناخوشایند یا شرایط روحی و فکری او سبب تلاطم فکری او یا ایجاد تنش در فضای کار نشود.
بازنشستگی
بازنشستگی یک اتفاق محتوم است. من با بازنشستگی عادی از خدمت کناره گرفتم. اوایل سال 98 پس از گذشت 32 سال خدمت، بهافتخار بازنشستگی نائل شدم. موفقیتم را در دوران خدمت مدیون خانواده و دوستان خوبی که داشتهام، میدانم. به اعتقاد من اینکه با پروندهای پاک و بدون حاشیه دوران خدمت را پشت سر بگذاریم خود لطفی دارد و من هم به همین دلخوشم. در حال حاضر مشغول استراحت هستم؛ اما گمان میکنم باید به فکر فعالیتی هدفمند باشم که اوقاتم یکسره به بطالت صرف نشود. ورزش میکنم، سفر را دوست دارم و فرصتهای پیشآمده را برای کندن از زندگی روزمره غنیمت میشمارم. عضو کانون بازنشستگان هستم و ارتباط اندکی با آن دارم. هنوز هم با دوستان و همکارانم ارتباط دارم و در محافل دوستانه حضور مییابم.
ثبت تجربهها
دانش و تجربه بازنشستگان بدون استفاده خواهد ماند اگر تا پیش از خروج از سیستم بهنوعی به دیگران انتقال داده نشود. من پیش از بازنشستگی تمام آنچه را که لازم بود در اختیار همکارانم گذاشتم. این نحوه عمل سبب میشود دانش کاری به فرد دیگری منتقل شود. گاهی افراد به انگیزه حفظ موقعیت پس از بازنشستگی، اطلاعات را نزد خود نگاه میدارند اما به نظر من این بهنوعی تنگ نظری است. باید راه را برای آیندگان باز گذاشت و تجربهای را که در محیط کار کسبشده است به سیستم اداری بازگرداند. حداقل اینکه انتقال ناقص دانستهها در نظام اداری بازنشستگی به خود افراد صدمه میزند چراکه اگر قوانین درست پیاده نشود خود بازنشسته از حقوقش محروم خواهد ماند. این قانون در همهجا ساری است و استثنا ندارد. آنچه دریافت کردهای باید تمام و کمال بازگردانی چون دیگر به کار تو نخواهد آمد.