کار من در جهان شاید گرفتن دستی باشد، یا نشان دادن راهی درست، یا برداشتن سنگی... نمیدانم، هرچه هست آنچه میتوانم از محبت و سپاس به دنیا هدیه میکنم. نمیدانم این راه به کدام سو میرود اما من راه خوب بودن و مهر ورزیدن را برمیگزینم.
ناصر کیهانیان، زاده کرمان است. عدد مندرج در شناسنامهاش میگوید سال تولد 1306، اما در مورد درستی این تاریخ مطمئن نیست و میگوید: «آن روزها شناسنامهها دقیق نبود. همچنان که سه تاریخ برای تولد من وجود دارد.
پیشترها اگر شناسنامه کودکی به گونهای مفقود میشد کسی را با آن کار نبود تا وقتی که به سن مدرسه میرسید و ناگزیر با مراجعه به اداره ثبت احوال و آمار، طبق نظر کارشناس مربوط سنش تخمین زده، برایش شناسنامه صادر میشد.
از این رو بعید نیست که چند سالی عمر شناسنامهام بیش از سن واقعیام باشد. اما اینها هیچ تاثیری بر روحیه خوشباشی و مثبتنگری آقای کیهانیان ندارد.
توصیهاش به همه، رضایت از زندگی و دادههایی است که خداوند نصیب هرکس کرده است. از نظر او افسردگی حالتی بیمعنا و مفهوم است چراکه انگیزههای فراوانی وجود دارد که میتواند معنابخش زندگی باشد و روح امید و حرکت را در ذهن و دل انسانها بدمد.
کیهانیان، راهی 35 ساله را در خدمت به صنعت و کشورش پیموده و در سال 69 کسوت بازنشستگی برتن کرده است. راه و رسم او در سنین طلایی عمر، دریافتهایی است که از سالها کار و تلاش در میان مردمان مختلف داشته است.
به جوانها میگوید: «شکرگزار سلامتتان باشید و از دنیا و روزگار طلبکار نباشید». به توانمندیهای خود تکیه کنید و برای رسیدن به خواستههایتان منتظر هیچکس و هیچ چیز نمانید، اما مواظب باشید در زندگی گم نشوید.
هرکس باید بداند دنبال چه چیزی است و در طلب و دستیابی به خواسته خود تلاش کند. دنیا تا بوده به همین شکل و سامان بوده است، همین روز و شب و آفتاب و گردش فصلها. گلایه از روزگار کار بیهودهای است، باید از نعمات خداوند بهره ببریم.
آقای کیهانیان در خاموشی پیش از طلوع برمیخیزد، روز خود را با نیایش آغاز میکند، ورزش صبحگاهی را تا روشن شدن هوا ادامه میدهد و پس از استراحتی کوتاه به پیادهروی میرود.