دکتر سعید بهزادیفرد روانشناس و مدرس کارگاه مهارت های ارتباطی که چندی پیش در محل صندوق ها از سوی معاونت منابع انسانی برای کارکنان برگزار شد، در ابتدا سخنان خود را با اشاره به چهار واژه اصلی در علم روانشناسی آغاز کرد. وی گفت: شناخت یا آگاهی نسبت به پدیدهها مزیت انسان نسبت به دیگر موجودات است. شناخت یا بینش انسان در پدیدهها متنوع است و هرروز دستخوش تغییر میشود ازاینرو میتوان گفت شناخت گام اول برای دخل و تصرف در دنیای مادی است.
دومین مساله مهم در روانشناسی، واقعیت است چراکه آدمی در زندگی با واقعیات فراوانی سروکار دارد که راه برخورد با آنها بسیار مهم است. سومین مساله مسئولیت است که انسان باید در برابر مسائل پاسخگو باشد و آخرین مورد مساله رشد است. رشد یک نقطه نیست، بلکه مسیری است که همگان در طول حیات طی میکنند. ما انسانها میتوانیم در مسیر رشد روزبهروز حال خود را بهتر و بهتر کنیم.
وی در ادامه اصیلترین منبع شناخت را علم معرفی کرد و گفت: ما باید مراقب منابع اطلاعاتی خود باشیم و اطلاعات را از منابع موثقی دریافت کنیم. بسیار پیشآمده که ما اطلاعاتمان را از گفتوگوهای دوستانه یا اینترنت برداشت کنیم درحالیکه خیلی ازآنچه در محافل گفته میشود پایه علمی ندارد. واژه «میگویند» که گاه در پاسخ سؤال از منابع اطلاعاتیمان میگوییم، با عقلانیت در تضاد است، چراکه تجربه فردی معیاری برای دانش محسوب نمیشود.
تحلیل رفتار متقابل
دکتر بهزادیفرد در ادامه با معرفی اریکبرن روانشناس کانادایی درباره نظریات وی سخن گفت.
وی افزود: تحلیل رفتار متقابل یک تئوری روانشناسی است که توسط اریک برن در سال ۱۹۵۰ میلادی ارائه شد و به لحاظ کاربرد آن در رفع مشکلات احساسی و رفتاری، موردقبول جامعه روانشناسی قرارگرفته است. این نظریات بهتدریج در زمینههای مشاوره، روانکاوی، گروهدرمانی، مدیریت، جامعهشناسی، توسعهسازمانی و آموزش ارائهشده و گسترش پیداکرده است. ابهام و پیچیدگی در مفاهیم، تخصصی بودن و زمان طولانی درمان در دیگر روشهای رواندرمانی باعث شد تا تحلیل رفتار متقابل با مفاهیم اساسی و واژههای ساده سریعاً جایگزین روشهای رواندرمانی قدیمی شود. به همین جهت تحلیل رفتار متقابل عمومیت یافت و هر جا که انسانها حضورداشته و با یکدیگر ایجاد رابطه مینمودند کاربرد عملی پیدا کرد و ابزاری برای تغییر و حل مشکلات قرارگرفت.
تحلیل رفتار، یک مکتب علمی کاربردی است که در آن از به کار بردن مفاهیم پیچیده اجتناب شده است و نظریات آن به صورتی مطرحشدهاند که بهراحتی میتوان آنها را مشاهده و تجربه کرد.
اریک برن با فهمیدن اینکه شخصیت انسان از سه حالت «خودآگاه» تشکیلشده رفتارهای پیچیده بین انسانها را قابلفهم کرد. هر حالت «خودآگاه» یک مجموعه کامل از احساسات و فکرها و رفتارهایی است که ما با استفاده از آنها واکنش نشان میدهیم. درواقع افراد در موقعیتهای گوناگون رفتارهای مختلفی از خود بروز میدهند و تحلیل ساختار شخصیت به معنی بررسی ساختار حالات شخصیت و رفتار انسان است که بهصورت رفتاری و احساسی بروز مینماید. سه حالت «خودآگاه» والد و بالغ و کودک و فعلوانفعال بین آنها پایه نظریه تحلیل رفتار متقابل را تشکیل میدهند. این مفهومها به خیلی از زمینههای مشاوره رواندرمانی و تحصیل راه پیداکردهاند.
والد
قسمتی از رفتارها، افکار و احساسات انسان است که به دلیل تقلید ناخودآگاه از کارهایی که پدر و مادر انجام میدادند یا برداشت ما از رفتار آنهاست رفتارهایی مانند نصیحت کردن، سرزنش کردن، حمایت کردن، انتقاد کردن ازجمله رفتارهای بازتابی این بخش هست. والد از دو قسمت والد کنترلکننده (مثبت و منفی) و والد حمایتگر مهربان (مثبت و منفی) تشکیلشده است. حالتی است که نمایانگر رفتار فرد به همان صورتی که پدر و مادرش رفتار میکردند. در سالهای اولیه کودکی بایدونبایدهای زیادی از طرف والدین به کودکان تحمیلشده یا یاد داده میشود. این مجموعه عظیم از وقایع خارجی و تحمیلی غیرقابل سؤال در حالت من والد کودک ثبت میشود و در آینده بخشی از شخصیت فرد را تشکیل میدهد. این بخش از شخصیت با دستورالعملهای زندگی و بایدونبایدهای آن، قانونمداری، مسئولیتپذیری و عادتها سروکار دارد. وقتی فردی بدون توجه به احساسات و عواطف، یا بدون توجه به تعقل و منطق به امری مبادرت میکند و یا صحبت میکند و یا دیگران را مجبور به انجام چنین اموری میکند از این بخش شخصیت خود استفاده میکند.
بالغ
بخشی از شخصیت است که رفتارهای «این مکانی-این زمانی» را شامل میشود. مثلاً ما در هنگام رانندگی، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت میکنیم یعنی شرایط زمان و مکان را دریافت کرده و بر اساس آن تصمیم به درست رانندگی کردن گرفتهایم. بالغ همان بخشی از افکار، رفتار و احساسات انسان است که شبیه پردازش کامپیوتری است و پاسخ ما به اتفاقات حال حاضر است. تقویت بالغ یکی از اهداف تحلیل رفتار متقابل است. ویژگی دیگر «بالغ» استفاده از تمام توانمندیهای فرد برای حل مسائل است. بالغ همان نیروی درونی هر فردی است که از آن تحت عنوان عقل و منطق یاد میشود.
کودک
قسمتی از رفتارها، افکار و احساسات انسان است که تکرار دوران کودکی است. درواقع این حالت نمادی از بعد شخصیت کودک در درون هر فرد هست که رفتارهای عجولانه و غیرمنطقی از خود بروز میدهد. همچنین این بخش شخصیت، خود از سه الگوی رفتاری متفاوت مهر طلب، آزارگر و قربانی تشکیلشده است. مثلاً کسی که نتیجه خوبی در کارش میگیرد با یک لبخند درخشان پاسخ میدهد. کودک به چند قسمت از قبیل طبیعی، منزوی، تربیتشده و پرخاشگر تقسیم میشود. کودک هرگز از لذتجویی سیر نمیشود، آینده را نمیبیند، خواستهاش را به تأخیر نمیاندازد، سرزندگی و هیجان، سیر کردن در تخیلات، لذتطلبی، لجبازی، دمدمی بودن، خلاقیت، کنجکاوی، علاقه به دانستن، اصرار به تجربه کردن و احساس کردن ازجمله خصوصیات حالت من کودک است. این بخش از شخصیت، فرد را وامیدارد که هر چیزی را شخصاً خودش تجربه کند. اصلاً خویشتندار نیست و به عواقب احتمالی رفتارش توجهی ندارد. تمایلی به رعایت قیود اجتماعی، عرف، قانون، تعقل و… ندارد.
رفتارهای متقابل (تراکنش)
تراکنشها (رفتارهای متقابل) به کنشهای انسانی گفته میشوند که در پی آنها از طرف مقابل انتظار پاسخ میرود. مثلاً سلام کردن، یا دراز کردن دست برای دست دادن یک تراکنش است، چونکه از طرف انتظار پاسخ میرود. این پاسخ بستگی به حالت «خود» طرف متقابل دارد. در این مورد خاص -یعنی سلام کردن- پاسخ فرد میتواند از یک جواب سلام کوتاه تا یک احوالپرسی گرم و درازمدت متغیر باشد.
در تحلیل رفتارهای متقابل با تشخیص اینکه فرد با کدام حالت «خود» با دیگری رفتار میکند میتوان رفتارهای بعدی او را پیشبینی کرد. با به صحنه آگاه آوردن این تشخیص میتوان کیفیت و تأثیر ارتباطات افراد را بهبود داد.
ویژگیهای هر تیپ شخصیتی
تیپ شخصیتی یا نفسانی افراد با یکدیگر متفاوت است؛ اما معمولاً در درون یک سیستم یکپارچه شخصیت هر یک از ما، سه تیپ شخصیتی یا نفسانی وجود دارد؛ که بر اساس اینکه چه شرایطی را تجربه میکنیم و این شرایط چه تأثیری و چه احساسی را در ما برانگیخته میکند هر یک از این تیپهای شخصیتی ممکن است فعال شود. درواقع این سه تیپ شخصیتی سه شیوه مختلف از افکار، احساس و رفتار ماست. زمانی که رفتار و احساس و افکارمان شبیه به دوران کودکیمان است و مانند کودکی خود هستیم در حالت شخصیتی (کودک) به سر میبریم. زمانی که همچون والدینمان فکر و یا رفتار میکنیم و احساسمان شبیه والدینمان است در حالت شخصیتی (والد) هستیم و زمانی که رفتار ما پاسخی صریح و مستقیم به شرایط پیرامون و وضیعت اینزمانی، این مکانی در رابطه با آنچه در حال حاضر در اطرافمان در حال وقوع است باشد در حالت شخصیت (بالغ) به سر میبریم.
اریک برن معتقد است رفتارهای ناسالم نتیجه تصمیمات محدودکنندهای است که در کودکی به دلیل علاقه به زنده ماندن گرفتهشدهاند. این تصمیمات در چیزی که برن آن را پیشنویس (یک نقشه از قبل کشیده شده برای اینکه زندگی چگونه زندگی شود) مینامد به اوج میرسند. عوض کردن پیشنویس زندگی هدف رواندرمانی مبتنی بر نظریه تحلیل رفتار متقابل است. برن معتقد بود هر خانوادهای الگوی منحصربهفرد خود را دارد که نسل به نسل از طریق یادگیری منتقل میشود. به این معنا که هر فرد با الگویی که از خانواده خود میآموزد در شرایط و موقعیتهای مختلف، واکنش نشان میدهد.
برای مشاهده تصاویر کارگاه آموزشی مهارت های ارتباطی اینجا کلیک کنید.